زمانی که خوزه تاپیرو 13 ساله بود با ماریانو فورتونی در حین تحصیل در رشته نقاشی در رئوس آشنا شد. خوزه تاپیرو و ماریانو، هر دو نقاش جوان با استعداد استثنایی، دوستی ای را ایجاد کردند که تمام زندگی آنها ادامه داشت. هشت سال بعد خوزه تاپیرو دوره آموزشی خود را در بارسلونا به پایان رساند و درخواست بورسیه تحصیلی انحصاری برای تحصیل در رم در آکادمی هنرهای زیبا کرد. این آزمایش برای نقاشی رامون برنگور سوم، شخصیت قهرمان تاریخ بارسلونا بود که پرچمی را از یک برج قلعه برافراشته بود. خوزه برنده بورس تحصیلی نشد – نقاشی دوستش ماریانو به اتفاق آرا به عنوان بهترین اثر انتخاب شد.
ماریانو به رم نقل مکان کرد، و زمانی که خوزه 5 سال بعد به او پیوست، به حلقه دوستان ماریانو پیوست و این زوج دوباره صحنه های خیابانی رم را نقاشی کردند. ماریانو قلموی جسورانهای به کار میبرد، تکنیکی سرزنده و آزاد را توسعه میداد و خوزه با سبکی ملایمتر، دقت در جزئیات دنبال میکرد.
در بسیاری از دهه 1800، ذهن هنری ایتالیا و فرانسه با همه چیزهای «شرقی»، فرهنگهای به ظاهر عجیب و غریب امپراتوری عثمانی و سلطانهای مراکش که در نقاشیهای دراماتیک و اغلب اروتیک اوژن دلاکرواو و ژان آگوست دومینیک اینگر زنده شدند، درگیر بود. در سال 1871 خوزه و ماریانو که درگیر وسواس شرقی بودند به طنجه در مراکش سفر کردند و بیشتر یک سال را در آنجا گذراندند. طنجه یک دیگ ذوب واقعی بود، جایی که مسلمانان، یهودیان، و اروپاییها، فقیر و قدرتمند، همه راه خود را از میان بازارهای شلوغ زیر آفتاب بیامان پیدا میکردند.
در حالی که بیشتر هنر شرق شناسی رایج در اروپا، فانتزی پر شور و هیجان انگیز بود، زندگی در طنجه خود تأثیری هشیارکننده بر خوزه داشت. در حالی که ماریانو صحنه هایی از حیاط های بزرگ و مناظر مراکش را نقاشی می کرد، خوزه شروع به کشیدن آبرنگ های دقیق از گداها و مردم عادی کرد. سفر آنها به مراکش در سال 1872 به پایان رسید، خوزه به رم بازگشت و ماریانو نزد همسر و پسرش در گرانادا.
دو سال بعد خوزه متوجه شد که دوستش ماریانو به طور ناگهانی بر اثر مالاریا که در ناپل به آن مبتلا شده بود فوت کرده است. این شوکی بود که خوزه را از رم، شهر موفقیتش رها کرد. در سال 1864 او به یک مأموریت دیپلماتیک به طنجه پیوست و در آنجا خانه ای خرید و یک استودیو راه اندازی کرد. خوزه برای اولین بار از محل نشستن خود در این شهر دیگ ذوب جنگ زده بدون تأثیر دوستش ماریانو نقاشی کرد. با بازگشت به آبرنگ، خوزه مجموعهای از پرترههای پرجزئیات و غمانگیز را ترسیم کرد که از درام شرقشناسی اجتناب میکردند، در عوض انسانیت مردم مراکش را مستند میکردند.